آشیتاکا، شاهزاده ای از مردم ناپدید شده ایمیشی، توسط خدای گراز شیطان زده مورد نفرین قرار می گیرد و باید برای یافتن درمانی به غرب سفر کند. در طول راه، او با سان، زن جوانی که برای محافظت از جنگل مبارزه می کند، و بانوی ابوشی که در تلاش است آن را نابود کند، مواجه می شود. آشیتاکا باید راهی برای ایجاد تعادل در این درگیری پیدا کند.